جریان داعش، كه از خردادماه سال۱۳۹۳ با اشغال استانهای شمال غرب عراق بروز و ظهور جدیدی پیدا كرده، یك پدیده عادی نیست. درباره این جریان نبای�

جریان داعش، كه از خردادماه سال۱۳۹۳ با اشغال
استانهای شمال غرب عراق بروز و ظهور جدیدی پیدا كرده، یك پدیده عادی نیست.
درباره این جریان نباید فقط به این نكته كه توسط آمریكا و مهرههای
منطقهای آن خلق شده و آلت دست آنهاست اكتفا كرد. این، یك جریان حساب شده
با اهداف از پیش تعیین شده است كه برخلاف ظاهر دیوانهواری كه دارد، با
برنامه به پیش میرود و برنامهریزانی دارد كه نه تنها دیوانه نیستند بلكه
بسیار دقیق عمل میكنند و اگر ما هم با برنامهای دقیق با آنها مقابله
نكنیم پشیمان خواهیم شد. این، درست است كه عوامل اجرایی حاضر در صحنه داعش،
افراد جاهلی هستند كه با عقل فاصله زیادی دارند و دین خود را نیز از كسانی
میگیرند كه كارشان بازی با دین و احكام خداست، لكن ما نباید به این ظواهر
اكتفا كنیم و نباید فریب ظاهرسازیها را بخوریم. پشت پرده این جریان آلوده
خبرهایی وجود دارد كه ما باید خود را با آن خبرها و جریانسازانی كه با
مهارت در حال دنبال كردن اهداف خطرناك خود هستند، طرف حساب بدانیم.
اگر
از منظر نظریه بازیها بخواهیم كنش و رفتار گروههای تروریستی به طور عام و
داعش به طور خاص را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم نمیتوان ماتریس مشخصی
به مانند یك كشور(دولت - ملت) برای آن متصور شد. به این معنا كه وقتی
بخواهیم با چنین گروههای وارد یك بازی و یك كنش (جنگ، مقابله و یا حتی
همراهی) شویم برای این گروههای نمیتوان به سادگی "سود" و "زیان" تعریف
كرد و براساس آن نوع كنش و واكنش خود را تعریف كرد. برای نمونه این
گروهها سرزمین خاص و مشخصی ندارند كه در محاسبات خود آن را لحاظ كنند و
نگران از این باشند كه احیاناً سرزمین آنها مورد تهدید یا هجمه قرار گیرد.
از
اینرو وقتی یك بازیگر در مقابل و یا حتی در مقام همراهی و دوستی با آنها
قرار میگیرد نمیتواند به درستی براساس محاسبه سود و یا زیان ارزیابی
درستی از نوع كنش و واكنش آنها برآورد كند. بر این اساس اگر بازی شطرنج را
مثال بیاوریم اگر یك طرف بازی گروههای تروریستی باشند نباید توقع داشت كه
حركت اسب و یا سرباز مطابق قواعد شطرنج باشد. این گروهها ممكن است مهره
اسب و یا سرباز را بردارند و به جای حركت دادن ببلعند! لذا طرفی كه حتی در
مرحلهای با این گروهها همراهی داشته در صورت بر هم خوردن مناسبات با چنین
گروههایی از خطرات آنها در امان نخواهد بود.
مقابله با سازمان داعش
آن هم تنها به صورت نظامی کارساز نخواهد بود و توسل صرف به این راه جز
عمیقتر و طولانی کردن جنگ نتیجهای به دنبال نخواهد داشت. نه الزاما به
دلیل قدرت نظامی این تشکیلات، بلکه بیشتر به این علت که سازمان مذکور از
پشتوانهای سیاسی و مذهبی در داخل و خارج عراق برخوردار است که راه مقابله
با آن را بسیار مشکل کرده است. مشكل اصلی در عدم توانایی كنترل سازمان داعش
، به ۲ عامل مهم باز میگردد. اول، محاسبات به شدت اشتباه از ساختار
حرفهای و توانایی نظامی و امكاناتی این سازمان. دوم به محاسبه پر اشتباه
دیگر از توانایی سیاسی و مذهبی این نیرو برای بازسازی خود.
محاسبات
اشتباهی كه از همان ابتدا موجب شد نه دولت مركزی عراق و نه همسایگان این
كشور منجمله ایران به اهمیت خطر تازه متولد شده پی نبرند یا حداقل خطر را
آنگونه كه واقعا بود ندیدند. برنامهریزیها و اهداف نظامی داعش نشان
میدهد ساختار نظامی و امنیتی آن کاملا متفاوت و از الگویهای مرسوم حاکم
بر سازمانهای چریكی تبعیت نمیكند.
با نگاهی به حوادث پرشتاب منطقه به
خوبی میتوان دریافت که گروهک داعش گرچه از حمایتهای گسترده سعودیها
برخوردار است اما با توجه به اینکه تفکر این گروهک به گونهای است که تفکر
مخالف را بر نمیتابد و دوست و دشمن نمیشناسد و به دنبال توسعه منطقه نفوذ
خود است بنابراین سعودیها نیز مانند دیگران از گزند این گروهک در امان
نیستند به ویژه که در خطوط مقدم داعش اتباع سعودی قرار دارند که سودای
بازگشت به عربستان را دارند.
عربستان هماکنون در دایره خطر قرار گرفته
است. داعشیها که هماکنون از نظر مالی بسیار قوی شدهاند به دنبال خرید
سلاح و جذب تروریستهای بیشتر برای توسعه منطقه نفوذ جغرافیایی خود هستند
که بدون تردید منطقه تحت حاکمیت حامیان مالی و تسلیحاتی سابق دور از نگاه
آنها نیست.
اكنون جهان به این نكته رسیده است كه "داعش" و مستمسك
مبارزه با تروریسم، فقط بهانهای برای مداخله علیه سوریه و عراق است و اگر
این كشورها صداقت داشته باشند، داعش گروهی نیست كه نابودی آن نیاز به
ائتلاف ۴۰ كشور غربی و عربی داشته باشد و كافی است دولتهایی كه حمایت
مالی، تسلیحاتی، لجستیكی و اطلاعاتی آنرا برعهده داشتند و دارند، دست از
این كار بردارند. همین كه اكنون میان دولتهای غربی و عربی، كه پدر
خواندههای داعش هستند ، برسر اینكه این كودك نامشروع فرزند كیست بگو
مگوهایی در گرفته است، خود نشانه ناكامی آنها در توطئه مشتركشان در منطقه
است.
آنها كه تا دیروز با كارت داعش در این قمار بزرگ مشغول مسلمان كشی
و توطئه علیه خط مقاومت در ایران، سوریه، عراق و لبنان بوده و ضربه زدن به
شیعه و تأمین امنیت اسرائیل بودند اكنون چنان در این چنبره خود ساخته
گرفتار آمدهاند كه فریاد سر میدهند و دنیا را به كمك میطلبند.
هر
چند ملتهای منطقه از اجماعی كه اكنون به ظاهر بر سر موضوع تروریسم و
مقابله با تكفیریهای دستساز آمریكا و ارتجاع عرب ایجاد شده راضی به نظر
میرسند ولی این واقعیت را نیز به عنوان قاعده كلی بازی غربیها فراموش
نكردهاند كه داعش پروران، برای رضای خدا علیه داعش سخن نمیگویند و به
مجرد اینكه مجدداً كنترل كامل تروریسم را در منطقه به دست بگیرند، بازی با
كارت تروریستها را ادامه خواهند داد و به همین جهت است كه غرب قصد درگیر
شدن با داعش و براندازی آن را ندارد.
جریان داعش، كه از خردادماه سال۱۳۹۳ با اشغال
استانهای شمال غرب عراق بروز و ظهور جدیدی پیدا كرده، یك پدیده عادی نیست.
درباره این جریان نباید فقط به این نكته كه توسط آمریكا و مهرههای
منطقهای آن خلق شده و آلت دست آنهاست اكتفا كرد. این، یك جریان حساب شده
با اهداف از پیش تعیین شده است كه برخلاف ظاهر دیوانهواری كه دارد، با
برنامه به پیش میرود و برنامهریزانی دارد كه نه تنها دیوانه نیستند بلكه
بسیار دقیق عمل میكنند و اگر ما هم با برنامهای دقیق با آنها مقابله
نكنیم پشیمان خواهیم شد. این، درست است كه عوامل اجرایی حاضر در صحنه داعش،
افراد جاهلی هستند كه با عقل فاصله زیادی دارند و دین خود را نیز از كسانی
میگیرند كه كارشان بازی با دین و احكام خداست، لكن ما نباید به این ظواهر
اكتفا كنیم و نباید فریب ظاهرسازیها را بخوریم. پشت پرده این جریان آلوده
خبرهایی وجود دارد كه ما باید خود را با آن خبرها و جریانسازانی كه با
مهارت در حال دنبال كردن اهداف خطرناك خود هستند، طرف حساب بدانیم.
اگر
از منظر نظریه بازیها بخواهیم كنش و رفتار گروههای تروریستی به طور عام و
داعش به طور خاص را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم نمیتوان ماتریس مشخصی
به مانند یك كشور(دولت - ملت) برای آن متصور شد. به این معنا كه وقتی
بخواهیم با چنین گروههای وارد یك بازی و یك كنش (جنگ، مقابله و یا حتی
همراهی) شویم برای این گروههای نمیتوان به سادگی "سود" و "زیان" تعریف
كرد و براساس آن نوع كنش و واكنش خود را تعریف كرد. برای نمونه این
گروهها سرزمین خاص و مشخصی ندارند كه در محاسبات خود آن را لحاظ كنند و
نگران از این باشند كه احیاناً سرزمین آنها مورد تهدید یا هجمه قرار گیرد.
از
اینرو وقتی یك بازیگر در مقابل و یا حتی در مقام همراهی و دوستی با آنها
قرار میگیرد نمیتواند به درستی براساس محاسبه سود و یا زیان ارزیابی
درستی از نوع كنش و واكنش آنها برآورد كند. بر این اساس اگر بازی شطرنج را
مثال بیاوریم اگر یك طرف بازی گروههای تروریستی باشند نباید توقع داشت كه
حركت اسب و یا سرباز مطابق قواعد شطرنج باشد. این گروهها ممكن است مهره
اسب و یا سرباز را بردارند و به جای حركت دادن ببلعند! لذا طرفی كه حتی در
مرحلهای با این گروهها همراهی داشته در صورت بر هم خوردن مناسبات با چنین
گروههایی از خطرات آنها در امان نخواهد بود.
مقابله با سازمان داعش
آن هم تنها به صورت نظامی کارساز نخواهد بود و توسل صرف به این راه جز
عمیقتر و طولانی کردن جنگ نتیجهای به دنبال نخواهد داشت. نه الزاما به
دلیل قدرت نظامی این تشکیلات، بلکه بیشتر به این علت که سازمان مذکور از
پشتوانهای سیاسی و مذهبی در داخل و خارج عراق برخوردار است که راه مقابله
با آن را بسیار مشکل کرده است. مشكل اصلی در عدم توانایی كنترل سازمان داعش
، به ۲ عامل مهم باز میگردد. اول، محاسبات به شدت اشتباه از ساختار
حرفهای و توانایی نظامی و امكاناتی این سازمان. دوم به محاسبه پر اشتباه
دیگر از توانایی سیاسی و مذهبی این نیرو برای بازسازی خود.
محاسبات
اشتباهی كه از همان ابتدا موجب شد نه دولت مركزی عراق و نه همسایگان این
كشور منجمله ایران به اهمیت خطر تازه متولد شده پی نبرند یا حداقل خطر را
آنگونه كه واقعا بود ندیدند. برنامهریزیها و اهداف نظامی داعش نشان
میدهد ساختار نظامی و امنیتی آن کاملا متفاوت و از الگویهای مرسوم حاکم
بر سازمانهای چریكی تبعیت نمیكند.
با نگاهی به حوادث پرشتاب منطقه به
خوبی میتوان دریافت که گروهک داعش گرچه از حمایتهای گسترده سعودیها
برخوردار است اما با توجه به اینکه تفکر این گروهک به گونهای است که تفکر
مخالف را بر نمیتابد و دوست و دشمن نمیشناسد و به دنبال توسعه منطقه نفوذ
خود است بنابراین سعودیها نیز مانند دیگران از گزند این گروهک در امان
نیستند به ویژه که در خطوط مقدم داعش اتباع سعودی قرار دارند که سودای
بازگشت به عربستان را دارند.
عربستان هماکنون در دایره خطر قرار گرفته
است. داعشیها که هماکنون از نظر مالی بسیار قوی شدهاند به دنبال خرید
سلاح و جذب تروریستهای بیشتر برای توسعه منطقه نفوذ جغرافیایی خود هستند
که بدون تردید منطقه تحت حاکمیت حامیان مالی و تسلیحاتی سابق دور از نگاه
آنها نیست.
اكنون جهان به این نكته رسیده است كه "داعش" و مستمسك
مبارزه با تروریسم، فقط بهانهای برای مداخله علیه سوریه و عراق است و اگر
این كشورها صداقت داشته باشند، داعش گروهی نیست كه نابودی آن نیاز به
ائتلاف ۴۰ كشور غربی و عربی داشته باشد و كافی است دولتهایی كه حمایت
مالی، تسلیحاتی، لجستیكی و اطلاعاتی آنرا برعهده داشتند و دارند، دست از
این كار بردارند. همین كه اكنون میان دولتهای غربی و عربی، كه پدر
خواندههای داعش هستند ، برسر اینكه این كودك نامشروع فرزند كیست بگو
مگوهایی در گرفته است، خود نشانه ناكامی آنها در توطئه مشتركشان در منطقه
است.
آنها كه تا دیروز با كارت داعش در این قمار بزرگ مشغول مسلمان كشی
و توطئه علیه خط مقاومت در ایران، سوریه، عراق و لبنان بوده و ضربه زدن به
شیعه و تأمین امنیت اسرائیل بودند اكنون چنان در این چنبره خود ساخته
گرفتار آمدهاند كه فریاد سر میدهند و دنیا را به كمك میطلبند.
هر
چند ملتهای منطقه از اجماعی كه اكنون به ظاهر بر سر موضوع تروریسم و
مقابله با تكفیریهای دستساز آمریكا و ارتجاع عرب ایجاد شده راضی به نظر
میرسند ولی این واقعیت را نیز به عنوان قاعده كلی بازی غربیها فراموش
نكردهاند كه داعش پروران، برای رضای خدا علیه داعش سخن نمیگویند و به
مجرد اینكه مجدداً كنترل كامل تروریسم را در منطقه به دست بگیرند، بازی با
كارت تروریستها را ادامه خواهند داد و به همین جهت است كه غرب قصد درگیر
شدن با داعش و براندازی آن را ندارد.